تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

موسی اسلام، از آمریکا

به نام خدا


اسم من موسی اسلام است و اهل آمریکا می باشم. قبل از مشرف شدن به اسلام مسیحی بودم. گرچه در یک خانواده ی مذهبی به دنیا آمدم ولی هیچ گاه به طور واقعی به آن اعتقاد نداشتم، تا وقتی که به سن نوجوانی رسیدم.

زمانی بدون دلیل از خدا بدم می آمد و او را در برابر تمام مشکلات و ناخوشی های زندگی مقصر می دانستم. به طرف چندین مسیر کشیده شدم، مسائل زندگی و خانوادگی برایم زیاد اهمیت نداشتند. هر کاری که دلم می خواست انجام می دادم، سیگار و مواد مخدر مصرف می کردم و به موسیقی راک و پاپ گوش می دادم و در مهمانی ها شرکت می کردم.

تا حدود سن بیست سالگی همچنان به رفتارهای ناشایست خود ادامه دادم، تا اینکه به مدت پنج ماه به زندان افتادم. این مدت زمان خوبی بود تا بتوانم کمی درمورد زندگی و حال و هوای خودم فکر کنم. آن موقع به خدا و مسائل معنوی فکر نمی کردم، ولی یک روز از همه چیز زده شدم و احساس خستگی کردم. تصمیم گرفتم انجیل بخوانم.

چیزهای زیادی در آن نوشته شده بود که با آنها موافق نبودم. همچنان به مطالعه ی انجیل ادامه دادم تا اینکه از زندان آزاد شدم. یک شب که داشتم داستان زندگی مسیح را می خواندم با خودم فکر کردم که چه خوب می شد من هم دنباله رو راه او باشم. خدا را دوست داشته و به یکی از بهترین پیروان او بدل شوم. با خود می گفتم خوب حالا می توانم به کارهای گذشته ام ادامه دهم و ضمناً از مسیح طلب مغفرت کنم و حتماً از گناهان من می گذرد.

مدتی گذشت و یک روز احساس کردم که شدیداً به پروردگار نیازمندم و احتیاج به رابطه ی نزدیک با او دارم. درونم خالی از هر لطافت و موهبت معنوی بود و خدا را بیرون از زندگیم تصور می کردم. از این رو در اینترنت به دنبال کسب اطلاعاتی درمورد خدا افتادم. در این میان با سایتی برخورد نمودم که مربوط به کلیسای ارتودوکس بود. آنها به من پیشنهاد دادند که مبلغ مذهبی شوم و به خاورمیانه فرستاده می شوم تا در آنجا مسلمانان را به سوی مسیحیت فرا خوانم.

احساس کردم که اگر بتوانم مسلمانان را به طرف مسیحیت بکشانم و آنها را متوجه اشتباهاتشان کنم خیلی خوب می شود. به آنها بگویم که مسیح را بپرستند چرا که او گناهان ما را می بخشد. قبلاً می شنیدم که اسلام دین تروریست و ایجاد اغتشاش در دنیا می باشد، مسلمانان جعبه ی سیاه تو خالی را می پرستند و خیلی چیزهای دیگر. کم کم از جاهایی فهمیدم که این چیزها کاملاً واقعیت ندارند.

هر چه بیشتر مطالعه می کردم بیشتر میل به یادگیری پیدا می کردم. یک دفعه علاقه ام از مسیحیت و آمریکا به سمت عرب و اسلام تغییر یافت. شروع به خواندن کتاب هایی درباره ی اسلام نمودم، و به خانواده ام گفتم که مسلمانان آنطور که فکر می کنید بد نیستند.

آنها به من گفتند که باید خیلی با دقت به تحقیق و بررسی بپردازم. اسلام یک دین شیطانی است و سعی دارد تو را از آیین آبا و اجدادیت دور نماید. اسلام پر از خشونت و شرارت است و باید مواظب خودت باشی. هر روز با خانواده و دوستان درباره ی اسلام حرف می زدم.

یکی از دوستان مسلمانم به من گفت که تو قلباً مسلمان هستی و فقط لازم است که آن را رسماً بپذیری. بدان که خداوند تو را به سوی حقیقت هدایت فرموده است. بعد از این که مسلمان شدم، والدینم از دیدن من خودداری کردند به طوریکه پانزده سال طول کشید تا دوباره مادرم را ببینم. پس از آن برای مدتی به مصر رفتم و در آنجا به یادگیری دین جدیدم پرداختم.

از خداوند سپاسگزارم که مسیر درست را در زندگی به من نشان داد.

پایان

 


ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com