|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
بلال چین از لندن |
به نام خدا
این داستان بر اساس مصاحبه با بلال چین از لندن گردآوری شده است. بلال چین در لندن به دنیا آمده و بزرگ شد. هنگامی که پا به سن جوانی گذاشت به مصر رفت و به مدت یک سال در آنجا ماند. حالا او می گوید که ماندن در مصر به نفع وی بوده و توانسته برای مدتی از زندگی بدون هدفی که در لندن داشته دور بماند و یک زندگی جدید را آغاز نماید. هنگامی که نوزده ساله بود به دین اسلام مشرف شد. وی اعتراف کرد که تا آن موقع چیزی راجع به اسلام نمی دانست. وی می گوید: "وقتی زنی را می دیدم که روسری سر کرده و یا کسی روزه گرفته است فکر می کردم او یک آسیایی و یا عرب است و این جزء فرهنگ آنها می باشد". نمی دانستم که آنها دارند در واقع دینشان را پیاده می کنند و کسی هم نبود که درباره ی دین چیزی به من بیاموزد. بعدها هنگامی که مسلمان شدم دین اسلام را فرا گرفتم. قبل از اسلام آوردن، موسیقی یکی از علایق من بود و سعی داشتم تا گروه موسیقی تشکیل دهم. همراه دوستم شروع به کار نمودیم، چند آلت موسیقی فراهم کردیم. برای تمرین موسیقی به خانه ی برادر بزرگتر دوستم در شمال لندن می رفتیم. گاه گاهی برادرش به اتاق زیر شیروانی می آمد و از ما می خواست تا چند دقیقه صدای موسیقی را قطع کنیم. پس از مدتی فهمیدم که آنها به خاطر نماز خواندن از ما می خواستند که این کار را بکنیم. برادر دوستم هیچ گاه به زور و اصرار نخواست ما را با اسلام آشنا نماید، بلکه خیلی ساده درمورد هدف از زندگی و اینکه پس از مرگ چه اتفاقی خواهد افتاد با ما صحبت می کرد. کم کم چیزهایی که برادر دوستش به بلال می گفت بر وی تأثیر گذاشت و دراین باره به فکر فرو رفت و خواست تا بداند با وجود گناهان بسیاری که انجام داده است آیا خداوند به وی رحم می کند؟ یک روز بلال به کتاب فروشی مسلمانان رفت و ترجمه ای از قرآن را تهیه نمود. بلال از خواندن قرآن متأثر گشت و دریافت که خداوند از بندگانش می خواهد تا او را بپرستند. او از برادر دوستش کتابی درباره ی چگونگی پرستش خداوند را به امانت گرفت. وقتی بلال آنچه را که مسلمانان به آن معتقد هستند را خواند، عشق به پروردگار و اسلام وی را وادار به پذیرش دین اسلام نمود. او بدون شک دریافت که اسلام تنها دین واقعی و درست است که خداوند آن را برای خوشبختی بشر نازل فرموده است. تمام این تحولات در سن نوزده سالگی برای بلال پیش آمد. او یاد گرفته بود که فقط باید خدا را بپرستد و نه مسیح و نه کس دیگری. پس از اعلام شهادتین به مسجد رفت. تا آن موقع نماز خواندن مسلمانان را ندیده بود. نماز به زبان عربی بود و یکی از برادران از او خواست تا هر حرکتی را که آنها انجام می دهند را انجام دهد. بلال تصمیم گرفت تا زبان عربی را فرا بگیرد، از این رو مرتب به مسجد می رفت و از امام و دیگر مسلمانان کمک می گرفت. می خواست شبیه پیامبر صلی الله علیه وسلم باشد، و به سنت های ایشان عمل کند. در ابتدا یادگیری دین اسلام برایش سخت بود و این مشکل برای اکثر تازه مسلمانان وجود داشت. ولی بلال با اراده و تلاش بسیار بر این مشکلات غلبه نمود.
پایان
ترجمه: مسعود |