تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

عقیله لیندسی ویلر، همسر و مادری بیست و شش ساله به دین اسلام مشرف شد

زمانی که نوجوان بودم فکر می کردم تمام مذاهب به گونه ای رقت انگیز هستند. این نظر را داشتم که آدم تنها یک بار زندگی می کند پس باید تا آنجا که می توان خوش گذرانی نمود.

در دانشگاه مثل یک دانشجوی عادی زندگی می کردم. با اینکه الکل مصرف می کردم و خیلی از کارهای دیگر، ولی هر روز صبح که از خواب بیدار می شدم به این فکر می افتادم که هدف از این زندگی چیست؟

سال دوم دانشگاه بودم که با پسری مسلمان به نام حسین آشنا شدم، کم کم به هم دیگر علاقه پیدا کردیم. بعد از شش ماه، یک روز او به من گفت که رابطه ی ما خلاف دین وی می باشد. واقعاً گیج شده بودم، آن شب تمام وقت تا صبح بیدار ماندم و دو تا از کتاب های اسلامی که حسین به من داده بود را خواندم.

دست و پایم را گم کرده بودم، داشتم منفجر می شدم. با خودم فکر می کردم، این می تواند معنای تمام زندگی باشد. ولی سؤالات زیادی داشتم. چرا باید موهایم را بپوشانم؟ چرا هر چیزی را که دوست دارم نباید بخورم؟

با زنان مسلمان در دانشگاه شروع به صحبت کردم، و دیدگاهم کاملاً عوض شد. آنها بسیار موفق، خشنود، و آگاه بودند، در صورتی که حجاب می پوشیدند. متقاعد شدم، و چند هفته بعد رسماً اسلام آوردن خود را اعلام نمودم.

پس از مدتی موضوع را به مادرم گفتم ولی او خیلی جدی نگرفت. صمیمی ترین دوستم مدام از من سؤال می کرد که چطور ظرف چند هفته تا این حد تغییر کرده ام؟ چون او از دوستان قدیمی من بود لذا نتوانستم خودم را از او دور نگه دارم.

نام عقیله را برای خود انتخاب کردم. کاملاً به آدم جدیدی تبدیل شده بودم. سپس تنها مشکل من حجاب بود، وقتی می خواستم برای اولین بار با حجاب بیرون بروم جلوی آینه نشستم و می خواستم ببینم چگونه به نظر می آیم وقتی با تکه پارچه ای موهای خودم را می پوشانم. آیا مثل احمق ها می شوم؟ با این حال متقاعد شدم که حجاب بخشی از عفت یک زن مسلمان است، و زیبایی آن را دو چندان می سازد.

این یک زندگی دوباره است، و هیچ گاه من تحت فشار نیستم. پوشیدن حجاب این را به خاطر من آورد که نیازمند به حفظ رابطه ام با خدا هستم و باید فروتن و متواضع باشم.

بالاخره با حسین ازدواج کردم، و حالا صاحب فرزندی یک ساله به نام ذکیر هستیم. ما سعی می کنیم پیرو قوانین سنت های اسلامی باشیم. در خانه هم یک همسر و هم مادری مسلمان می باشم.

مسلمان شدن مسلماً کار آسانی نبود. این نوع زندگی هر مشکلی را به دنبال داشت، و ما باید منتظر پاداش اخروی باشیم.  

پایان

 



 

ترجمه: مسعود

سایت مهتــدین

Mohtadeen.Com