تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

مصاحبه با امام زید شاکر، از آمریکا (قسمت اول)

"تمام این پیچیدگی های گوناگون پیرامون ما نمی تواند اتفاقی و از روی تصادف به وجود آمده باشد".

امام زید شاکر، یکی از بهترین پژوهشگران اسلامی در غرب می باشد، که پس از بررسی و تحقیق ادیان و عقاید مختلف جهان به دین اسلام مشرف شد. پس از دریافت مدرک دکترای در ارتباطات بین المللی و اخذ مدرک علوم سیاسی، برای یادگیری زبان عربی به قاهره رفت.

بعد از بازگشت به آمریکا، امام زید به عنوان امام مسجد الإسلام در نیوهاون  گماشته شد. پس از گذشت چند سال برای پیشرفت در یادگیری زبان عربی و علوم فقهی اسلامی به سوریه و موراکش نقل مکان نمودند.

پس از گرفتن مدرک از دانشگاه معتبر ابونور در سوریه، او به آمریکا برگشت و در دانشگاه هاروارد به تدریس علوم مذهبی و غیره پرداخت.

امام زید فردی شناخته شده از طرف انجمن مسلمانان بوده و در زمینه ی نویسندگی و کارهای فرهنگی و سیاسی بسیار فعال می باشند. او یکی از سرشناس ترین پژوهشگران مسلمان ماهر در سخنوری در آمریکا است.

وی چگونه با اسلام آشنا شد؟ تا کنون با چه مشکلاتی روبرو شده است؟ چه توصیه هایی برای تازه مسلمانان دارد؟  

اخیراً به وسیله ی یک مجله ی اسلامی به نام ریدینگ اسلام این سؤالات از امام زید شاکر پرسیده شده است.

ریدینگ اسلام: امام زید از شما متشکریم که با وجود مشغله ی کاری که دارید وقتتان را در اختیار ما گذاشتید تا تحت تأثیر این سفر روحانی شما به سوی اسلام واقع شویم. در ابتدا، می توانید برای ما توضیح دهید که از چه طریقی با اسلام آشنا شده و آن را فرا گرفتید؟

امام زید شاکر: خوب، اساساً در جستجوی حقیقت و عمق  معنای زندگی بودم. همچنان که پا به سن نوجوانی می گذاشتم، خیلی زود فهمیدم که زندگی فراتر از مادیات است بنابراین دور خودم و چیزهایی که در اطرافم بودند می گشتم و درگیر بودم. سپس از خودم پرسیدم واقعاً معنای این زندگی چیست؟ این اولین چشم انداز در زندگیم بود.

دیگر چشم اندازها این بود که وقتی بزرگتر شدم چیزهایی نظیر مواد مخدر، الکل، مشکلات اجتماعی، از هم پاشیدن خانواده، چیزهایی نظیر این موارد، را از خود دور می نمودم. دوباره شروع به پرسیدن سؤالاتی از خود کردم، چطور می توانم این وضعیت را تغییر دهم؟

جویای حقیقت باعث شد تا سرانجام به مطالعه ی ادیان بپردازم. درآغاز به مطالعه ی مسیحیت پرداختم، به دلیل اینکه خانواده و جامعه ام مسیحی بودند. فکر می کردم که اگر این تغییر از لحاظ مادی و اجتماعی باشد بنابراین مسیری خواهد بود که در آخر به یادگیری مذهب می پیوندد.

شروع به تحقیق و بررسی مسیحیت نمودم چرا که چیزی از مسیحیت نمی دانستم، و اگر کسی درمورد دین سؤالی می پرسید چیزی برای گفتن نداشتم. پس شروع به خواندن کتاب های مختلف درمورد مسیحیت نمودم. دین چگونه به وجود می آید؟ نقش مسیح در این بین چیست؟  

شک و تردید مرا در بر گرفت تا جایی که به منابع تاریخی و کتب معتبر دینی و مقالات رجوع کردم. کم کم داشت بی اعتقادی نسبت به مسیحیت در من شکل می گرفت. این نظر شخصی خودم در آن زمان بود، مذهبی نبود که انسان را به خدا پیوند دهد، در کل دین ساخته ی دست بشر است.

وقتی که وارد چنین مرحله شدم شروع به مطالعه ی دین شرقی ها نمودم. به تدریج به سوی کمونیسم و ملحدی کشیده شدم. فکر می کردم این عقیده می تواند مشکلات جامعه را حل کند. انقلابی کمونیستی ، پدید آوردن جامعه ای بدون طبقات، جامعه ای عضو طبقه ی کارگر، فکر می کردم این راه حل نهایی است.

حدود یک سال فکر مرا به خود مشغول ساخت، تا اینکه با بالا رفتن سطح آگاهیم فهمیدن آنها به وجود خدا اعتقادی ندارند. زندگی پس از مرگ به پایان می رسد، و دنیا از روی تصادف و ناگهانی پدید آمده است.

پایان قسمت اول

 


 


ترجمه: مسعود

سایت مهتــدین

Mohtadeen.Com