|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
لوری چلفنی، مسیحی آمریکایی |
وی در فوریه ی سال 1997 به دین اسلام مشرف شد. زمانی که به سن ده سالگی رسیدم پدرم تصمیم گرفت تا کشیش شود. در سن یازده سالگی غسل تعمید داده شدم. سپس وارد کالج مسیحیان شمال شرقی شدم. پس از اخذ مدرک از آنجا به دانشگاه مسیحیت ابلین منتقل شدم.هنگامی که در دانشگاه بودم با هیئتی تبلیغی مسیحی درگیر بودم. فکر می کردم در این هیئت می توانم با خداوند رابطه ی نزدیکی داشته باشم. به هر حال در طول یک سالی که در دانشگاه بودم واقعاً سؤالاتی راجع به کتاب مقدس و اساس ایمان شخصی برایم پیش بیاید بدون اینکه بتوانم پاسخی را به دست بیاورم. احساس گمگشتگی و تنهایی می کردم. در میان فرقه و اسامی متعدد مذاهب درون مسیحیت سرگردان بودم، به طوریکه هیچکدام آن ها مرا متقاعد نمی ساخت. در درونم احساس پوچی و تهی بودن می کردم. در مدتی که در جستجوی شناخت خدا بودم با مردی الجزایری در سر کارم آشنا شدم. شروع کردیم به شناخت همدیگر و بعد از چند ماه با هم ازدواج کردیم. زیاد در مورد مذهب باهم صحبت نمی کردیم. به هر صورت که بود او یک قرآن به زبان انگلیسی به من امانت داد. آن را در دست گرفته و گفتم که خیلی شبیه به انجیل است. بعد از مدتی باردار شدم. متأسفانه، به خواست خداوند بچه در هفته ی سیزدهم بارداری از دست رفت. بعد از گذشت دوماه همسرم شروع کرد به طور مرتب به مسجد رفتن. روزی چند تا جزوه و کتابچه با خود به خانه آورد. مطالب آن ها درباره ی رویان شناسی در قرآن بود. چیزی را که می خواندم قادر به باور کردن آن نبودم. توضیح چگونگی لقاح اسپرم در رحم و تبدیل آن به بچه در قرآن مرا شیفته ساخت. در مورد چیزی که خوانده بودم در شگفت بودم. همه ی کتاب هایی را که همسرم به خانه آورده بود خواندم. بالاخره پاسخ تمامی سؤالات ی که در طول زندگیم داشتم را در اسلام پیدا نمودم. نمی توانستم فکر هیچ گونه سؤال ویا دلایل محکمی بر ضد اسلام را بکنم. هیچ انتخابی نداشتم مگر اینکه فقط تسلیم خداوند باشم. آگاهی از این گونه مسائل ما را در برابر اعمالمان مسئول می سازد. بنابراین شهادتین را آوردم و مسلمان شدم.
والســلام.
ترجمه: مسعود |