در خانواده ی پترو ریکن در نیویورک متولد و بزرگ شده ام. هنگامی که توانستم در زندگیم مستقلا و بدون اینکه پیش آمدن مشکل خاصیفکر کنم، شروع به پرسیدن سؤالاتی نمودم، چگونه ممکن است مسیح خدا باشد؟ چگونه تصور می کنید که سه وجود مختلف در یک خدا باشد؟ چرا نمی توانیم نه به واسطه ی دیگران بلکه مستقیماً برای خدا عبادت کنیم ؟ چه کسی می گوید که حوا مسیحی است و باید به جهنم برود؟ چگونه است که دین فقط در روزهای عید و یکشنبه ها برقرار است؟ پاسخ هایی را پیدا کردم که قابل قبول نبودند. زمانی که دبیرستان را تمام کردم، تصمیم گرفتم روی دین خودم همان یهودیت باقی بمانم. به یک خدا ایمان داشتم. معتقد بودم که خداوند پیامبران و فرستاده های متفاوتی را برای مردمان متفاوت فرستاده تا پیام او را منتشر سازند. پس از سال 1993، به کالج کاتولیکی رفتم. این کالج مکانی است که در آن درباره ی دین صحبت می کنند، بنابراین به بررسی ادیان جهان پرداختم. ما چندین سخنگوی مهمان از مذاهب مختلف داشتیم. دین اسلام را به مدت یک ماه مورد مطالعه قرار دادیم، ولی قطعاً جالب ترین قسمت این نیم سال تحصیلی بود، و باعث شد بسیاری از تصورات غلط از بین بروند. یادم هست که از یکی از مدرسان مسلمان پرسیدم اگر من که فردی مسیحی هستم به وحدانیت خداوند ایمان داشته و محمد را پیامبر خدا دانسته و آدم خوبی باشم آیا امکان دارد به جهنم بروم؟ او خندید و گفت: نه. ولی به این معناست که تو دیگر مسیحی نیستی. او راست می گفت. بعد از فارغ التحصیل شدن از کالج کاتولیک و بعد از تحقیقات بسیار و حتی بررسی های دقیق احساسات و انگیزه ها، حالا دیگر بر طبق عقیده ی گذشته فکر نمی کنم، و چیزی را که قبول دارم یهودیت نیست بلکه اسلام می باشد.
والســلام.
ترجمه: مسعود سایت مهتــدین Mohtadeen.Com
|